دانه

روزی دانه ای که کسی او را نمی دید و فقط پرندگان قصد خوردن او را داشتند به خدا گفت: ای خدا چرا مرا کوچک افریدی؟ خدا گفت: تو باید خودت را از همه پنهان کنی تا همه تو را ببینند. دانه منظور خدا را خوب نفهمید ولی زیر خاک رفت. چند سال بعد دانه به درخت بزرگ و قشنگی تبدیل شد که دیگر هیچ کس نمی توانست او را نادیده بگیرد.